نوشته شده در 88/7/13:: 3:7 عصر

سن  14 سالگی: تازه توی این سن ، هر رو از بر تشخیص میدن ! ( اول بدبختی! )

سن  16 سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن ! ... از قیافه ء خودشون بدشون میاد !

سن  17  سالگی: توی این سن اصولا“ راه نمیرن ، تکنو می زنن و تکنو را میرن ! ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن! ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن !

سن  18  سالگی: یه کمی مثلا آدم میشن! ... فقط شعرهاشون رو بلند بلند می خونن! (یادش به خیر ، اون روزا که تکنو نبود ، راک ن رول می خوندن )

سن  19  سالگی: هر کی رو می بینن ، تا پس فردا عاشقش میشن! ... آخ آخ! آهنگهای داریوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه !

سن  20  سالگی: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن! ... تیز میشن ، ابی گوش میدن !

سن  21  سالگی: از همه شون رو دست می خورن! ... ستار گوش میدن که نفهمن چی شده !

سن  22 سالگی: زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن! (مثلا عاقل میشن !)

سن  23  سالگی: نه! می فهمن که زندگی همش عشــــقه! ... دنبال یه آدم حسابی می گردن!

سن  24  سالگی: یکی رو پیدا می کنن! اما مرموز میشن! (دیدشون عوض میشه!)

سن  25  سالگی: نه! اون با یه نفر دیگه هم دوسته! اصلا“ لیاقت عشق منو نداشت!

سن  26  سالگی: عشق سیخی چند؟!! ... طرف باید باباش پولدار باشه! حالا خوشگل هم باشه بد نیست!

سن  27  سالگی: این یکی دیگه همونیه که همه عمر می خواستم! ... افتخار میدین غلامتون بشم؟!

سن  28  سالگی: آخیـــــــــــش!

حالا تازه آدم شدن......پوزخندپوزخندپوزخندپوزخندپوزخندپوزخند


کلمات کلیدی :

پیامها